الان که دارم می نویسم وسط نوشتن فصلای پایان نامم
، خسته شدم به خدا
هر روز استادم یچی اضاف میکنه
....... بالاخره این هم میگذره تموم میشه
باید خودمو به هفته اول مهر برسونم و کارم تا اون روز تموم شده باشه تا دفاع کنم ( البته در مقابل حمله ی کی نمدونم
)
از یه طرف حوصلم نمیشه...... کارم که پیدا نکردم
ای خدااااااااا خودت بهتر میدونی دیگه منکه حوصله ندارم
از بس غصه این چیزارو خوردم افسردگی گرفتم، خودت حلش کن دیگه بی زحمت دستت درد نکنه
دلم می خواد برم کوه، تفریح
، اما عوض اون الان شبیه همون پروفیلفل مشکات شدم
دیگه دعا کنید مشکلات حل بشه کمی زندگی روی خوششم به ما نشون بده اونوقت ایننجوری
بغلتون می کنم .
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۶/۲۷ ساعت ۱۱:۴۲ ق.ظ توسط آمنه
|
هنوز بال هایم قدرت پرواز دارند.......