یسری خاطرات و اتفاقات تو گذشته ی آدم هست که یا مارو تو حسرت قرار می ده یا نمیزاره به آینده فکر کنی...

هرچند شاید خیلی شیرین باشن و آرزوت باشه که اتفاق بیفتن..اما اینکه منتظرشون بشینی و واسه اتفاق افتادن دوبارشون صبر کنی یعنی داره ثانیه ثانیه های جدیدتو از دست میدی

ثانیه هایی که شاید اتفاقای جالبی رو با خودش بیاره

نمیگم گذشته رو فراموش کنیم......... اما نزاریمشون جلومونو فقط زل بزنیم بهشون

بزاریمشون تو کوله بارمون و بریم به جلو...

و وقتی توی مسیر فهمیدیم که این خاطرات گذشته بیش از حد سنگین شده و دیگه نمیخوان با ما توی ادامه ی مسیر ، همسفر باشن ، بزاریمشون زمین و بریم دنبال خاطره های جدید

منم به همین قسمت مسیر رسیدم

فک کنم یسری خاطره های قشنگم دیگه نمی خوان با من همسفر بشن و به خواست خودشون دیگه مجبورم بزارمشون زمین

تا نه اونا اسیر من بشن و نه من سنگینیشون رو روی شونه هام حس کنم

پس این خاطراتو میزارم روی یه زمین مرغوب تا برای خودشون رشد کنن و جاشون امن باقی بمونه

و من چون اهل توقف نیستم میرم.....میرم به سمتی که منو داره می طلبه

دیگه وقتشه از چیزایی که منو نمی طلبن جدا بشم و برم به سمت آغازی که واسه من ساخته شده

پس خداحافظ گذشته ی من......... و سلام به دنیای جدید و آغازی قشنگتر